تناسبات طلائی از نظر هندسی در معماری
خط تقسیم شده اي است که نسبت قسمت کوچکتر آن به بزرگتر مثل قسمت بزرگتر به کلش می باشد و هم هندسی ( additive ) تصاعدي که بر مبناي تناسب طلائی باشد هم افزاینده است.
تصاعد عددي : در این تصاعد هر عبارت مجموع دو عبارت قبل است و همین طور که ادامه دهیم و جلو رویم نسبت بین دو عبارت متوالی به نسبت تناسب طلائی نزدیک می شود . تصاعد دیگري که در وزن کلی بسیار نزدیک به تناسب طلائی است مجموعه فیبوناچی است.
مستطیل طلائی : یک مستطیل که تناسب اضلاعش بر حسب تناسب طلائی تنظیم شده است به عنوان مستطیل طلائی ش ناخته می شود . اگر یک مربع بر روي ضلع کوچکتر این مستطیل احداث کنیم قسمت باقی مانده از مستطیل اصلی همان مستطیل طلائی خواهد بود ولی کوچکتر . اگر این عمل تا بی نهایت بار
تکرار شود تصاعدي از مربعها و مستطیل هاي طلائی ایجاد می نماید.
کاربرد تناسب طلائی در تناسبات نماي پارتنون:
در دو تحلیل زیر هر دو تحلیل ابتدا با تنظیم نما بر حسب مستطیل طلائی است و در مرحله بعدي هر کدام در روش پیاده کردن مستطیل طلائی و نحوه تأثیرگذاریش بر ابعاد نما و ترتیب اجزاء آن با یکدیگر متفاوت است.
موزه جهانی : جنوا ( پروژه ) 1929 ، لوکوربوزیه از تناسبات طلائی، مستطیل طلائی استفاده کرده است.
تناسبات در یونان:
در شیوه ستون سازي در تنظیم تناسبات اجزاء بیان کاملی از زیبائی و هماهنگی را ارائه می دادند واحد اصلی اندازه قطر ستون بود از این مدول ابعاد بدنه ستون، سرستون و نیز پاست ون در زیر و اسپاپیشانی در بالا و به همین ترتیب تا کوچکترین جزئیات استخراج می شود و همچنین تعیین فاصله بین ستونها نیز بر
اساس و مبناي قطر ستون بود. ویترویوس در عهد آگوستوس نمونه هاي شیوه هاي ستون سازي موجود را
مطالعه نمود و تناسبات ایده آل خود را براي هر یک در رساله خود به نام ده کتاب در مورد معماري ارائه داد.
وینیولا این قوانین را مجدداً براي رنسانس ایتالیا تدوین نمود و شیوه هاي ستون سازي او امروزه احتمالاً از همه مشهورترند.
تئوریهاي رنسانس:
فیثاغورث پی برد که هماهنگی صداهاي موسیقی را می توان توسط تساع د عددي ساده بیان کرد . اعتقاد فیثاغورثی بر این بود که همه چیز بر حسب اعداد ترتیب یافته است و بعدها پلاتو علم محسنات اعداد فیثاغورث را به صورت علم محسنات تناسب تکمیل نمود او تصاعد فردي ساده را مربع و مکعب نمود تا
تصاعد دو برابر و سه برابر را به دست آورد. معماران رنسانس، با اعتقاد به اینکه بناهایشان بایستی به یک نظام عالی تعلق داشته باشد به سیستم تناسبات ریاضی یونان رجوع نمودند . معماران رنسانس
معتقد بودند که معماري ریاضیاتی است که به واحدهاي فمنائی برگردانده شده است و با کاربرد تئوري فیثاغورث در مورد واسطه هاي نسبت هاي فواصل در گام موسیقی یونان، آنان تصاعدي بی کرانه نسبت ها را که مبنایی براي تناسبات معماریشان تشکیل می داد تشکیل نمودند . این مجموعه نسبت ها نه فقط خود را در ابعاد یک اطلاق یا یک نما نشان می دادند بلکه در تناسبات بهم پیوسته یک رشته فضا یا کل پلان نیز ظاهر می شود.
تناسبات انسانی:
سیستم هاي تنظیم تناسبات بر حسب تناسبات انسانی بر مبناي ابعاد و تناسبات بدن انسان پایه گذاري شده اند روشهاي تنظیم تناسبات بر حسب تناسبات انسانی نه در پی یافتن نسبتهاي سمبلیک یا مبهم بلکه ب ه دنبال نسبت هاي عملکرد می باشند آنها بر این تئوري استناد می کنند که فرمها و فضاها در
معماري، یا در برگیرنده و یا در تصرف بدن انسان هستند و بنابراین باید به وسیله ابعاد آن تعیین شوند . اشکالی که در تنظیم تناسبات انسانی وجود دارد نوع اطلاعاتی است که براي کاربرد آن مورد نیاز است . یا ابعاد متوسط همیشه باید با دقت برخورد نمود زیرا ابعاد واقعی مردم که به آنها طرفیم برحسب سن،
جنسیت و نژادشان متفاوت است. ابعاد و تناسبات انسان تأثیرگذار است بر تناسبات اشیائی که بکار می بریم، ارتفاع و فاصله اشیائی که باید به آنها دسترسی یابیم و ابعاد وسائل که براي نشستن، کارکردن، خوردن و خوابیدن مورد استفاده قرار می دهیم . ابعاد بدن انسان، علاوه بر تأثیر گذاري بر این اجزائی که در یک بتا بکار می بریم، بر حجم فضائی که براي حرکت، فعالیت و استراحت نیاز داریم اثر می گذارد.
مقیاس:
مقیاس عمومی: نسبت اندازه یک قسمت بنا به اندازه سایر فرم هاي پیرامونش مقیاس انسانی : نسبت اندازه یک قسمت یا یک فضاي بنا به ابعاد و تناسبات بدن انسان
تفاوت زیاد مقیاس : برداشت ما را نسبت به کار تغییر می دهد مثلاً در نماي یک ساختمان اگر یکی از پنجره ها بزر گتر باشد مقیاس دیگري را در نما به وجود خواهد آورد یا اینکه نشان دهنده اهمیت فضاي پشت پنجره است و یا می تواند برداشت ما را نسبت به سایر پنجره ها یا ابعاد نما عوض کند.
در هر حال، وقتی عرض فضا در حدي باشد که با دراز کردن دستها بتوان دیوارهایش را لمس کرد آن فضا را می توانیم اندازه گیري کنیم یا اگر بتوانیم با دراز کردن دست سطح طاق بالاي سر را لمس نماییم می توانیم ارتفاع آن طاق را اندازه گیري کنیم هر گاه نتوانیم این کارها را کنیم به جاي استفاده از شیوه لمس
کردن باید با سایر نشانه هاي بصري براي تشخیص مقیاس یک فضا تکیه کنیم . براي این نشانه ها می توانیم از عناصري که تأمین کننده مقاصد انسانی اند و ابعاد آنها در ارتباط با ابعاد انسان است استفاده کنیم از قبیل اسباب خانه، میز، مبل ی ا صندلی، یا پلکان و در یا پنجره، نه تنها در تشخیص اندازه یک فضا کمک
می کنند بلکه به آن یک مقیاس یا یک حالت انسانی می دهند . نزدیک بهم چیده شدن میزها و صندلیها راحتی در سالن نشیمن یک هتل بزرگ، حاکی از وسعت فضا و معرف فضاهاي راحت و داراي مقیاس انسانی آن سالن می باشد . از بین سه بعد یک اطاق ( طول، عرض و ارتفاع ) ارتفاع بیشترین تأثیر را در
مقیاس آن می گذارد . در حالی که دیوارهاي اطاق آنرا محصور می کنند . ارتفاع سقف بالاي سر تعیین کننده کیفیت پناه دادن و حالت صمیمیت و گرمی آن است. مثلاً اطاقی با ابع اد 12 16 فوت افزایش ارتفاع سقف از 8 به 9 فوت بیشتر به چشم می آید و براي غالب افراد راحت به نظر می رسد و فضاي 50 50 فوت با
همین ارتفاع موجب احساس ناراحتی می گردد. سایر عواملی که به غیر بعد عمودي، بر مقیاس فضا اثر می گذارند:
– شکل، رنگ، و نوع سطوح دیوار
– شکل و ترتیب بازشوها
– نوع و مقیاس عناصري که در درون آن قرار دارند.
پیمون در ایران :
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه ( مصالح ) شناسی گفته شده است معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آنرا از زیبایی جدا نمی دانستند . آنها به تجربه، به اندازه هایی براي پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه نیارش بدست آمده بود پیمودن ( اندازه
و مقیاس، اندازه هاي مشخص و معینی که در طرح تکرار شود . پیمون، عرض در و شناخته شده به دو نوع اصلی است : پیمون کوچک به طول 14 گره و پیمون بزرگ به طول 18 گره ) که با توجه به نیازي که به پیمون بود بکار گرفته می شد
و پیروي از پیمون هر گونه نگرانی معمار را درباره نا استواري یا نازیبایی ساختمان از میان می برد و معماران همراه با بهره گیري از پیمون و تکرار آن در اندازه ها و اندام ها، ساختمانها را بسیار گون اگون از کار در می آورند . هیچ دو ساختمانی یکسان از کار در نمی آمدند و هر یک ویژگی خود را داشت گر چه این پیمون در آنها پیروي شده بود.
کن در ژاپن:
کن واحد دیگر سنجش در نیمه دوم قرون وسطی در ژاپن مطرح شد با اینکه کن در اصل فقط براي تعیین فاصله بین دو ستون ب کار می رفت و داراي اندازه هاي متفاوت بود ولی بزودي در معماري مسکونی به صورت استاندارد درآمد بر خلاف مدول ( پیمون ) شیوه هاي کلاسیک که قطر یک ستون بود و بر حسب اندازه هر بنا تغییر می کرد کن به صورت اندازه اي مطلق و غیر مشروط مطرح شد کن نه تنها اندازه اي برا ي ساختن بنا بود بلکه به صورت مدولی زیبا که سازه، مصالح و فضاي معماري ژاپنی را نظم می داده توسعه یافت. دو روش طراحی با شبکه مدوله کن توسعه یافت که بر اندازه آن اثر گذاشت در روش ایناکا، ما شبکه کن ( 6 شاکو ) فواصل آکس تا آکس ستونها را تعیین می ½ × کرد. بنابراین اندازه مقرر حصیر کف اتاق تاتامی ( 3 6 شاکویا 1 کن ) به خاطر احتساب ضخامت ستونها به طور جزئی فرق می کرد . در روش کیومها حصیر کف ثابت باقی می ماند و فاصله بین ستونها تغییر می یافت بین
6 شاکو تغییر می کرد ابعاد اطلاق به وسیله حصیرها ي کف تغییر می / 64 تا 7 کرد اندازه حصیر کف براي جا دادن دو انسان نشسته یا یک انسان در حالتخوابیده طراحی شده است در هر حال با تکامل نظام شبکه اي کف وابستگی حصیر کف به ابعاد انسانی از بین رفت و تابع خواسته هاي سیستم ساز و فواصل ستونها شد. می توانند به طرق متعدد و ½ مدول هاي حصیرهاي کف به خاطر داشتن نسبت براي هر اندازه اطلاقی تنظیم شوند. ارتفاع براي هر اندازه اطلاق فرق می کند و به قرار زیر تعیین می شود.
تعداد حصیرها = ارتفاع سقف ( شاکو ) ×0/3 در نمونه نوعی از یک مسکن ژاپنی، شبکه کن، سازه و همچنین ردیف اطلاق هاي تو در توي الفاقی را تنظیم می کند . اندازه نسبتاً کوچک مدول به فضاهاي
مستطیل شکل امکان می دهد که آزادانه به صورت خطی ، نامنظم یا مجموعه اي آرایش یابند.